English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 227 (6988 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
harness U حین انجام وفیفه
harnessed U حین انجام وفیفه
harnessing U حین انجام وفیفه
while on duty U حین انجام وفیفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
slacker U کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
slackers U کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
acquits U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquitting U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
board of conciliation U هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
feasance U انجام وفیفه کردن
functionate U انجام وفیفه کردن
to perform one's duty U انجام وفیفه کردن
limit state U حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
line of duty U نحوه انجام وفیفه
mistake while in discharge of duty U خطا در حین انجام وفیفه
neglect of duty U غفلت در انجام وفیفه
pull through U در وضع خطرناکی انجام وفیفه کردن
ready for duty U اماده انجام وفیفه
supererogation U انجام کاری بیش از حد وفیفه
supererogation U افراط در انجام وفیفه
taskwork U کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
the d. of duty U انجام وفیفه
to do ones endeavour U کوشش خودرابعمل اوردن وفیفه خودرا انجام دادن
to overrun one's duty U از انجام وفیفه شانه خالی کردن
to play one's role U وفیفه خودرا انجام دادن
to stand to one's duty U وفیفه خودرا انجام دادن
Other Matches
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
task U وفیفه
functioned U وفیفه
functions U وفیفه
tasks U وفیفه
roles U وفیفه
function U وفیفه
sorb U وفیفه
role U وفیفه
that is your duty and not mine U نه وفیفه من
taskwork U وفیفه
responsibility U وفیفه
responsibilities U وفیفه
obligations U وفیفه
offices U وفیفه
office U وفیفه
duty U وفیفه
worked U وفیفه
work U وفیفه
service U وفیفه
pensions U وفیفه
pension U وفیفه
obligation U وفیفه
activities U وفیفه
activity U وفیفه
serviced U وفیفه
assignment U وفیفه
inofficious U بی وفیفه
assignments U وفیفه
devoir U وفیفه
loyalty U وفیفه شناسی
compulsory service U خدمت وفیفه
the d. of duty U ادای وفیفه
functionery U وفیفه دار
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
staff duty U وفیفه ستادی
loyalties U وفیفه شناسی
beneficiaries U وفیفه خوار
fealty U وفیفه شناسی
fealties U وفیفه شناسی
conscientious U وفیفه شناس
functionally U ازلحاظ وفیفه
draftees U سربازان وفیفه
draft U سرباز وفیفه
drafted U سرباز وفیفه
feal U وفیفه شناس
functional U وفیفه دار
irresponsible U وفیفه نشناس
task management U مدیریت وفیفه
beneficiary U وفیفه خوار
conscription U نظام وفیفه
loyal U وفیفه شناس
irresponsibility U وفیفه نشناسی
dereliction of duty U ترک وفیفه
dereliction of duty U وفیفه نشناسی
office U کار وفیفه
offices U کار وفیفه
duty-bound U حینانجام وفیفه
stipendiary U وفیفه خوار
stipendiaries U وفیفه خوار
annuitant U وفیفه خور
undutiful U وفیفه نشناس
breach of duty U ترک وفیفه
burden of proof U وفیفه اثبات
military service U نظام وفیفه
dutifulness U وفیفه شناسی
inofficious U وفیفه نشناس
dutiful U وفیفه شناس
functioned U وفیفه داشتن
conscript U سرباز وفیفه
function U وفیفه داشتن
conscripted U سرباز وفیفه
conscripting U سرباز وفیفه
conscripts U سرباز وفیفه
functions U وفیفه داشتن
neurility U وفیفه اعصاب
sense of duty U حس وفیفه شناسی
obligor U مشمول وفیفه
incumbency U وفیفه لزوم
seaman recruit U ناوی وفیفه
laspe from duty U ترک وفیفه
propositional function U وفیفه حسی
obligated reservist U مشمول وفیفه
reserve officer U افسر وفیفه
naval conscript U ناوی وفیفه
serviced U نظام وفیفه
religious duty U فرض وفیفه
drafts U سرباز وفیفه
lapse from duty U ترک وفیفه
obstriction U قرارداد وفیفه
service U نظام وفیفه
tasks U امرمهم وفیفه
task U امرمهم وفیفه
functional design U طرح وفیفه مندی
liable to military service U مشمول خدمت وفیفه
functional character U دخشه وفیفه بندی
military service U خدمت نظام وفیفه
voluntaryist U مخالف نظام وفیفه
function code U رمز وفیفه نما
barrels U وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrel U وفیفه هدایت در یک ترمینال
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
constableship U وفیفه یا رتبه پلیس
function U وفیفه عمل کردن
that is your duty and not mine U این وفیفه شماست
functioned U وفیفه عمل کردن
task control block U بلاک کنترل وفیفه
i deed it my duty to U وفیفه خود می دانم که
functions U وفیفه عمل کردن
bounden duty U وفیفه واجب یا لازم
conscription law U قانون نظام وفیفه
leal U وفیفه شناس حقشناس
key assignments U وفیفه دهی کلیدها
duteous U وفیفه شناس مطیع
functional diagram U نمودار وفیفه مندی
observantly U از روی وفیفه شناسی
functional unit U واحد وفیفه مند
obligated tour U دوران مشمولیت وفیفه
functional U تابعی وفیفه مندی
duty to god U وفیفه شخص نسبت به خدا
sinecures U وفیفه گرفتن وول گشتن
to be in d. U کوتاهی درانجام وفیفه کردن
conscripted U به خدمت وفیفه احضار کردن
chancery U مقام یا وفیفه صدارت عظمی
sinecure U وفیفه گرفتن وول گشتن
noncommissioned officer U درجه دار افسر وفیفه
foreground task U کار یا وفیفه پیش زمینه
pensioners U وفیفه خوار مستمری بگیر
pensioner U وفیفه خوار مستمری بگیر
task state descriptor U توصیف کننده وضعیت وفیفه
conscript U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripting U به خدمت وفیفه احضار کردن
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
conscripted U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscript U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
liability to military service U مشمولیت برای خدمت نظام وفیفه
deontology U وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
ground rule U وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
conscripting U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripts U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
enlisted U داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
intelligence department U ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است
outpensioner U کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
deat benefit U وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
this duty precedes all others U این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
hear footsteps U عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
unprofitable servants U مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
e c s c (european coal & steel commissio U لوکزامبورگ و هلندکه وفیفه اش نظارت برتولید و فروش ذغالسنگ وفولاد است
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
security council U یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
squelch circuit U یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
desertion U ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
prebendary U دریافت مقرری از کلیسا وفیفه خوار کلیسا
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
dedicated U کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
extra duty U وفیفه اضافی ماموریت اضافی
compietion U انجام
commission U انجام
commissions U انجام
consummation U انجام
implementation U انجام
commissioning U انجام
transaction U انجام
implementation U انجام
sequels U انجام
enforcement U انجام
sequel U انجام
performance U انجام
implement U انجام
performances U انجام
implements U انجام
Recent search history Forum search
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1confinement factor
2actus reus
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
1to take a spell at whell
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com